این جاده که با این قد و بالا
شبیه مار خاکیی خوابیدهایست
از صفر شروع میشود
و تا بالای این ده
که بیشتر بی آب و رنگست
تا بی آب و برق
کشیده میشود
کشیده میشود بر صورت اهالیی محترم
و خطی به پهنای کمر بند جادهی کمربندی
از عرض ادبشان ترسیم میکند
درختهای نیمه کاره
شبیه مار خاکیی خوابیدهایست
از صفر شروع میشود
و تا بالای این ده
که بیشتر بی آب و رنگست
تا بی آب و برق
کشیده میشود
کشیده میشود بر صورت اهالیی محترم
و خطی به پهنای کمر بند جادهی کمربندی
از عرض ادبشان ترسیم میکند
درختهای نیمه کاره
در دو سوی جاده رج میایستند
و تمرین احترامات فائقه میکنند
زیر عبور ِ ممنوع ِ آخرین پیچ دست چپ
شکلی از خیالهای سبز را
بر عکس کردهاند ...................................
تا کسی از راه راست بهدر نزند
ک.....................................که دروازه بشنود
وگوش شیطان کر
که آواز کسی آوار نگردد
دم این حیوان را چه کسی ندیده؟
که پا روی آن نگذارد
چه کفشهای تمیزی
و تمرین احترامات فائقه میکنند
زیر عبور ِ ممنوع ِ آخرین پیچ دست چپ
شکلی از خیالهای سبز را
بر عکس کردهاند ...................................
تا کسی از راه راست بهدر نزند
ک.....................................که دروازه بشنود
وگوش شیطان کر
که آواز کسی آوار نگردد
دم این حیوان را چه کسی ندیده؟
که پا روی آن نگذارد
چه کفشهای تمیزی
تا پای دار
فاصلهای نیست
پای شما کجاست؟
که از این گلیم پاره
بیرون نمی زند
انگار همین دیروز بود
که عرض این جاده را
با طول خط استوا خط خطی کرده بودیم
و مشت مشت کوچههای کوچک و بنبست
از خانوادهی بزرگ ِ راه راه
ب............................................بریدند
باید کسی بلند گفته باشد آب
که اینهمه کویر
پشت این شهر صف کشیدهاند
و خانه پشت خانه است
که از سقف آویزان میشود
راستی شما با چه لهجهای لج میکنید
که هیچکس حاضر نیست
غیبتتان را حضور کند
اینجا گریزپایان حرفهای حتی
جمعه به مکتب میروند
بی آنکه درس معلمی
ز..............................زمزمهی محبتی شود
گوش شما بدهکار چه چیزیست
که از همه طلبکارید
باید کمی بیدار شده باشد
که خواب در چشم تَراَش می شکند
این چه رسمیست
که همهی راهها به راهاند
گاهی خوب است که کوره راه هم
آن سمت خط قراری بیقراری کند
مثل همین چراغ که گاهی میتابد
و گاهی هم اگر خواست تاب شب را
ب........................................بیتاب میکند
پای شما کجاست؟
که از این گلیم پاره
بیرون نمی زند
انگار همین دیروز بود
که عرض این جاده را
با طول خط استوا خط خطی کرده بودیم
و مشت مشت کوچههای کوچک و بنبست
از خانوادهی بزرگ ِ راه راه
ب............................................بریدند
باید کسی بلند گفته باشد آب
که اینهمه کویر
پشت این شهر صف کشیدهاند
و خانه پشت خانه است
که از سقف آویزان میشود
راستی شما با چه لهجهای لج میکنید
که هیچکس حاضر نیست
غیبتتان را حضور کند
اینجا گریزپایان حرفهای حتی
جمعه به مکتب میروند
بی آنکه درس معلمی
ز..............................زمزمهی محبتی شود
گوش شما بدهکار چه چیزیست
که از همه طلبکارید
باید کمی بیدار شده باشد
که خواب در چشم تَراَش می شکند
این چه رسمیست
که همهی راهها به راهاند
گاهی خوب است که کوره راه هم
آن سمت خط قراری بیقراری کند
مثل همین چراغ که گاهی میتابد
و گاهی هم اگر خواست تاب شب را
ب........................................بیتاب میکند
بیست و چهارم ژانویه ۲۰۰۸
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر