به این پرنده که فکر میکنم
دهانام بوی شعرهای ترا میگیرد
که خالی از قفس است
دهانام بوی شعرهای ترا میگیرد
که خالی از قفس است
*
لطفآ بلندتر صدایام کنید
پشت سیاه این همه ابر
شنیده نمیشوم
جغرافیای من
آن سمت آبهای مرتبط است
دستانام را کمی دراز تر ترسیم کنید
تا به دریاچه نزدیکتر شوم
لطفآ بلندتر صدایام کنید
پشت سیاه این همه ابر
شنیده نمیشوم
جغرافیای من
آن سمت آبهای مرتبط است
دستانام را کمی دراز تر ترسیم کنید
تا به دریاچه نزدیکتر شوم
*
آب از سرم گذشته بود
که بوی جوی مولیان آمد همی
و من کنار جوی نشستم
و عمر گذشت
گذشت
گذشت
و رودخانه در جیب کوچک بارانیام
.....................................خشکید
پیراهنات را برکدام طناب سرد
..................................باد میدهی
که یاد یار مهربان
مرهم نمیشود
تا چاه بی ماه نماند
**
این شب که هی بلند تر میزند
بر زخم کهنهی کویر من
...............................نمک میپاشد
........................................................................دوم فوریه ۲۰۰۸
آب از سرم گذشته بود
که بوی جوی مولیان آمد همی
و من کنار جوی نشستم
و عمر گذشت
گذشت
گذشت
و رودخانه در جیب کوچک بارانیام
.....................................خشکید
پیراهنات را برکدام طناب سرد
..................................باد میدهی
که یاد یار مهربان
مرهم نمیشود
تا چاه بی ماه نماند
**
این شب که هی بلند تر میزند
بر زخم کهنهی کویر من
...............................نمک میپاشد
........................................................................دوم فوریه ۲۰۰۸
...............................................................................روزویل کالیفرنیا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر