من دلام میخواهد
که فراموش کنم
ریشهام در آب است
که فراموش کنم
سنگ فرش خيابانهای کودکیام
تند تر از من میدويد
و برف روی زمستانام راسفيد میکرد
که فراموش کنم
ساعت کوچک ديواریام
دوازده ساعت از تو جلوتر است
و دخترم حافظ را نمیفهمد
و پسرم با شاملو میانهای ندارند
و همسرم دلواپسیهایاش را
...........................................نقاشی نمیکند
من دلام میخواهد
که گوشوارههایات را
که پر از آواز غربت است
به گوش کنم
و ترانههای گیلکی بخوانم
من دلام میخواهد
پاسبانها همه
........................................شاعر باشند *
و کسی گوش صدا را
........................................کر نکند
من دلام میخواهد
نوههایام گاهی
به خیالات خوشام
سر بزنند
من دلام میخواهد
که هوایی نشوم!
*
.........................روزويل کاليفرنيا ۳۰ آوريل ۲۰۰۸
* برداشتی از شعر سهراب سپهری
.
۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۱, چهارشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر