.
سه چیز باید گفته شود
من اما تنها نام ترا بیاد دارم
که با سه حرف نوشته میشود
امروز صبح
سه مرغابی آسمان خانهام را نقاشی کردند
از بوی مداد رنگی پر شدم
شاید نمیبایست
تصویر مرغابیها را
از روی آب پاک میکردم
من اهل این شهر بودم
و شناسنامهام را با باران نوشته بودند
و کسی حاضر نبود
رودخانه را
از این شهر دور کند
یا پلهای چوبیاش را
که از همهجا سر در میآورند
توی اجاق زمستان بسوزاند
ما با پاییز عهد بسته بودیم
که برگهای زرد را
روی زمین پارک پهن کند
تا وقتی که سربازهای بازنشسته
..........................قدم میزنند
بهتر شنیده شوند
و زمستان راهش را گم نکند
برفهای کوچک در راهاند
و گنجشکهای گرسنه
بر روی سیمهای خاردار
.....................چمباتمه زدهاند
خوابهایام پیدا نیست
من تمام رویاهای مشکوک را
یادداشت کردهام
اینجا که ایستادهام
پایتخت خوابهای پریشان
..............................است
و هیچ کس پشت پنجره را
از بوی سبز ریحان پر نمیکند
من اما تنها نام ترا بیاد دارم
که با سه حرف نوشته میشود
امروز صبح
سه مرغابی آسمان خانهام را نقاشی کردند
از بوی مداد رنگی پر شدم
شاید نمیبایست
تصویر مرغابیها را
از روی آب پاک میکردم
من اهل این شهر بودم
و شناسنامهام را با باران نوشته بودند
و کسی حاضر نبود
رودخانه را
از این شهر دور کند
یا پلهای چوبیاش را
که از همهجا سر در میآورند
توی اجاق زمستان بسوزاند
ما با پاییز عهد بسته بودیم
که برگهای زرد را
روی زمین پارک پهن کند
تا وقتی که سربازهای بازنشسته
..........................قدم میزنند
بهتر شنیده شوند
و زمستان راهش را گم نکند
برفهای کوچک در راهاند
و گنجشکهای گرسنه
بر روی سیمهای خاردار
.....................چمباتمه زدهاند
خوابهایام پیدا نیست
من تمام رویاهای مشکوک را
یادداشت کردهام
اینجا که ایستادهام
پایتخت خوابهای پریشان
..............................است
و هیچ کس پشت پنجره را
از بوی سبز ریحان پر نمیکند
.............................روزویل کایفرنیا ۱۴ جون ۲۰۰۸
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر