.
آنقدر عاشق شدهام
که مداد کوچکام را نفروشم
و از این همه بیراهه
از راه بهدر نشوم ٬
نام معشوق
صدا نزنم
و بر دیوارهای در خویش ساختهام
بنویسم
اسمات را درشت .
که مداد کوچکام را نفروشم
و از این همه بیراهه
از راه بهدر نشوم ٬
نام معشوق
صدا نزنم
و بر دیوارهای در خویش ساختهام
بنویسم
اسمات را درشت .
.
من پشت این چهار راه
زاده نشدهام
چه میدانم کدام راه
به بیراهه میرود
دلم را به تو میدهم
و چشمانام را میبندم
باید به صدای تو بیشتر عادت کنم
من پشت این چهار راه
زاده نشدهام
چه میدانم کدام راه
به بیراهه میرود
دلم را به تو میدهم
و چشمانام را میبندم
باید به صدای تو بیشتر عادت کنم
.
از این که نرفتهام
شرمسار نیستم
من با خودم کنار آمدهام
جایی نشستهام
که اگر از صدای مرغابیهای وحشی
خالی است
وسوسهی باغهای بید
از من نمیگذرد
با تو رو راستام
آنقدر که
اسم کوچکام را به تو میگویم
و هیاهوی سلاخهای نیمهوقت را
ندیده میگیرم
از این که نرفتهام
شرمسار نیستم
من با خودم کنار آمدهام
جایی نشستهام
که اگر از صدای مرغابیهای وحشی
خالی است
وسوسهی باغهای بید
از من نمیگذرد
با تو رو راستام
آنقدر که
اسم کوچکام را به تو میگویم
و هیاهوی سلاخهای نیمهوقت را
ندیده میگیرم
.
آه تو چقدر آبی هستی
و من که همزاد دریاچهی خزرم
در تو آبتنی میکنم
تا رویاهای کهنهی راه راه
در تو شسته شوند
آه تو چقدر آبی هستی
و من که همزاد دریاچهی خزرم
در تو آبتنی میکنم
تا رویاهای کهنهی راه راه
در تو شسته شوند
..........................................................روزویل کایفرنیا ۲۱ اگوست ۲۰۰۸
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر