داستان هاي برنده جوايز
از :جهانکیر هدایت
مسابقه ادبي صادق هدايت
درسال ١٣٨٨ شمسي در مسابقه داستان كوتاه نويسي صادق هدايت كه درايران تحت نظر جهانگيرهدايت اجرا ميشود که ٦٥٠ نويسنده شركت داشتند . آمار منتشره از جانب بنياد صادق هدايت گواهي ميدهد ه ٦٠% شركت كنندگان را آقايان و ٤٠% را خانم ها تشكيل ميدادند .
آمار نوع داستان ها بسيار مهم و قابل بررسي و بحث برانگيزاست
٤٣% داستانها درباره مرگ ونيستي و نگون بختي – ٦٩/٣٧ % درباره مسايل و مشكلات و وقايع اجتماعي – ١٩% درباره عشق و شادي و تفريح و خوشي – ٣١/٠% اروتيك بودهاند .
١- داستان « زني كه كنار خيابان ايستاده بود » از آقاي مهدي فاتحي برنده تنديس صادق هدايت
٢- داستان « زن درون كمد ديواري » از خانم ليلا برزگر برنده لوح افتخار
٣- داستان « لابيرنت » از خانم مونا فولادي نسب برنده لوح افتخار
٤-داستان « سرماي تابستان » از خانم آمنه صانعي نيا برنده لوح افتخار
معمولاً روز تولد صادق هدايت 28 بهمن ماه برنامهاي ترتيب داده ميشد و برندگان درهمين جشن جوايز خود را دريافت ميداشتند ولي امسال با توجه به آن چه درايران رخ داده هيچگونه برنامهاي براي صادق هدايت برگزار نشد .
پات و ایران امروز
نقد کننده : آرش میرخانی
سگ ولگرد داستان سگی به نام پات می باشد که در آغوش رفاه و محبت پرورش یافته است. پات طی سفر کوتاه که به خارج از شهر داشته برای بدست آوردن عشقی صاحب خود را گم می کند و در ورامین درگیر آزار مردم آنجا می شود و سپس پس از مدتی فردی به وی محبت می کند و پات دچار یک امید واهی می شود ولی باز این امید واهی را نیز از دست می دهد و در پی بدست آوردن دوباره ی این امید واهی اینقدر می رود تا جان خود را از دست می دهد.
سگ ولگرد از لحاظ داستانی غنی می باشد چون در یک داستان کوتاه موضوع های مختلف مطرح می شود و این هنر صادق هدایت را می رساند که در یک داستان کوتاه به چندین موضوع مختلف اشاره می کند.سگ ولگرد کیست؟ آیا تصویری از ایران کنونی نمی باشد؟ کشوری که با نام اسلام دست به آزار و کشتار مردم می زند. آیا صادق هدایت می دانسته که عاقبت اسلام چنین بلایی سر ایران می آورد و پات های بسیاردر این مملکت به وجود می آیند؟ و شاید هم داستان خود صادق هدایت است کودکی که در محیطی اصیل،نجیب و امن بزرگ شد و بعد خود را در میان رجاله ها و لکاته ها و خنزرپنزری های نا بکار یافت و فشارهای مارهای ناگ را دور گردن خود در حد خفقان حس می کرد و منظره زنی نیمه لخت را می دید که در معبد لینگام در برابر بت نره گی بدن خود را پیچ و تاب می دهد و رقص شهوت زده ای می کند؟ و مرد نجیب و اصیل در میان این رجاله ها چنان گیر کرد که « پات » هم در میدان ادبار گرفته ورامین در بند شده بود. صادق هدایت هم چون « پات » خود را با محیط ظلم خواست وفق بدهد ولی هر دو سرانجام موفق نشدند. صادق به گاز پناه برد و « پات » آنقدر به دنبال گذشته زیبا دوید تا مرد. در این داستان پات یک سگ نیست بلکه بازتابی از شخصیت فرد رنج دیده از جامعه می باشد وخود هدایت نیز در داستان به این موضوع اشاره می کند « در ته چشم های او یک روح انسانی دیده می شد.» پات سگ اصیل زاده ای می باشد که برای یک عشق بازی خود را درگیر یک جامعه هار می کند. صادق هدایت سگ ولگرد را اینگونه شروع می کند « چند دکان کوچک نانوایی،قصابی،عطاری،دو قهوه خانه و یک سلمانی که همه آن ها برای سد جوع و رفع احتیاجات خیلی ابتدایی زندگی بود» همین شروع خود دارای نکته می باشد به این گونه که صادق هدایت مردم یک جامعه را صرفا درگیر رفع نیازهای خیلی ابتدایی زندگی می بیند.پات در جامعه ای زندگی می کرد که همه به گونه ای سعی می کردند وی را آزار بدهند و صادق هدایت تمام این آزارها را در گروی مذهب(اسلام) می دید. « همه محض رضای خدا او را می زدند و به نظرشان خیلی طبیعی بود سگ نجسی را که مذهب نفرین کرده و هفتا جان دارد،برای ثواب بچزانند.»
و در جایی دیگر باز به دزدی صاحب دکان اشاره می کند که برای بدست آوردن قلاده ، پات را نوازش میکند و پس از بدست آوردن آن پات را از دکان بیرون می کند « صاحب دکان رفت به دقت دستش را لب جوی آب کر داد» ( در اسلام دستور است که برای رفع نجاست از آب کر استفاده شود.) همان طور که اول نقد نیز اشاره کردیم پات بازتابی از افراد رنج دیده جامعه می باشد و این رنج در اینجا به خاطر عقاید مذهبی می باشد که درآن جامعه حکم فرما می باشد. صادق هدایت به زیبایی هر چه تمام مظلومیت پات را در این جامعه اینگونه توصیف می کند « ولی چیزی که بیشتر از همه پات را شکنجه می داد، احتیاج او به نوازش بود.مخصوصا با این زندگی جدید پر از درد و زجر، بیش از پیش احتیاج به نوازش داشت.چشم های او این نوازش را گدایی می کردند و حاضر بود جان خودش را بدهد،در صورتی که یک نفر به او اظهار محبت بکند و یا دست روی سرش بکشد. او احتیاج داشت که مهربانی خودش را به کسی نشان بدهد،اما به نظر می آمد هیچ کس احتیاجی به ابراز احساسات او نداشت،هیچ کس از او حمایت نمی کرد و توی هر چشمی نگاه می کرد به جز کینه و شرارت چیزی دیگر نمی خواند.» تنها خواسته پات در مقابل چنین جامعه ای فقط نوازش ومحبت می باشد. یکی از نقاط قوت داستان های صادق هدایت پایانی خوبی می باشد که برای داستان های خود انتخاب می کند و در این داستان به خوبی این موضوع مشهود می باشد هنگامی که سه کلاغ قصد در آوردن چشم های پات را دارند تا دیگر وی شاهد چنین جامعه ای نباشد. دیدیم وهنوز هم می بینیم که پس از مرگ صادق هدایت چه کلاغ های سیاه وزشت و کراهت منظری پیدا شدند وخواستند چشم های نجیب این مرد را در بیاورند که هنوز هم از این گونه کلاغ ها سهل است لاشخورها هم بسیارند که به دنبال چشم های نجیب و پر عمق مردی می گردند که تمام عمرش را صرف ادب و فرهنگ این مرز و بوم کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر